البیان

پیامبر اعظم صلّى‌الله‌علیه‌وآله: آن کس که خود را بر مسلمانان مقدم بدارد، در صورتى که مى‌داند در میان مردم کسى برتر از او وجود دارد، به خدا و رسولش و به مسلمانان خیانت کرده است.

نمایش پرسش و پاسخ
پرسش :
چگونه وحی بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل می شود؟
پاسخ :
در رابطه با وحی به نکات زیر توجه نمایید:
1-وحی، راهکاری شناختی است که از سوی خداوند متعال، با هدف نشان دادن راه نیک بختی به بشر از یک سو و پاسخگو نبودن وسایل شناختی در اختیار او، همچون حس و عقل, از دیگر سوست. بدین سان، این وسیله شناختی الهی, نارسایی های دانش بشری و نیز یافته های عقلانی او را در تکاپوی نیازهای هدایتی، پوشش می دهد (استاد محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید (دوره کامل سه جلدی)، صص177-180،شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، 1381).

2-چیستی وحی، با همه زوایایش برای ما شناخته شده نیست. تنها می دانیم که گونه ای دریافت درونی، از راهی جز اندیشه ورزی و به دور از خطا می باشد که در فرآیند آن، شخصی که از سوی خداوند گزینش شده به علم غیب و دنیای پنهان از دیده ها راه می یابد و به دنبال آن، از حقایقی که به نیک بختی یا تیره روزی آدمی پیوسته است، برخوردار می شود (علامه محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2,ص131و ص157،مؤسسه الاعلمی).
پیامبر ادعای دریافتی این چنین فرا مادی، برای هر گونه تردید زدایی، از راه انجام کاری بیرون از توان بشر؛ یعنی معجزه، اثبات می کند (همان، ص155).

3-فرود آمدن فرشته وحی و پیوند آن با قلب (روح) پیامبر(ص) (شعراء، 193-194) وحی از راه خواب (فتح، 27)، گفت و گوی راستاراست و بی واسطه خداوند (شوری، 51) و یا واسطه شدن چیزی (شوری، 51) از شیوه های گوناگونی می باشد که وحی به وسیله آن ها محقق می شود.
کیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را می‌توانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده می‌شود: حارث بن هشام از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل می‌شود؟ فرمود: گاه صدایی همانند صدای جرس به گوش من می‌رسید و وحیی که بدین صورت بر من نازل می‌شد سخت برمن گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع می‌شد و آنچه را جبرائیل می‌گفت فرا می‌گرفتم، و گاهی جبرائیل به صورت مردی بر من فرود می‌آمد و سپس بامن سخن می‌گفت ومن گفته های او را حفظ و از بر می‌کردم (الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحیح بخاری ج 1 ص 27) پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحی بخود، یاد می‌کند که در یکی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مبارکش می‌رسید، و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) بصورت یک انسان عادی در نظرش مجسم می‌شد. وحی بگونة اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحی به «قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین » تعبیر کرده و فرموده است «انا سَنُقلی عَلیکَ قولاً ثَقیلاً» (مزمل، 4: ما گفتار گرانی را بر تو القاء خواهیم کرد). ولی وحی به صورت دوم کمی سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناک و نا آشنا بگوش نمی‌رسید بلکه جبرائیل (علیه السلام) بصورت فرد عادی و با فرمی مشابه شکل انسانی مألوف و مأنوس، مجسم می‌شد تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بیمی در او بهم نرسد. ولی باید گفت که وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، وهمیشه همزمان با لحظاتی که وحی نازل می‌گردید ـ در تمام فصول سال ـ از پیشانی مبارکش عرق فرو می‌ریخت و خود نیز می‌فرمود: «فما مِن مَرَّهٍ یوحی الیَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسی تُقبضُ» هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (به علت سنگینی وحی) در من پدید می‌آمد که جانم گرفته می‌شود (الاتقان ج 1 ص 76، برای آگاهی بیشتر از کیفیت گرانی و سنگینی وحی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رجوع کنید به: سفینه البحار ج 2 ص 638).
تفاوت وحی والهام
اما الهام در لغت به معنای القای مطلبی در نفس و جان است (لسان العرب، ج 12، ص 555)
بنا بر برخی تفاسیر الهام دارای معنای عام و خاص است.
معنای خاص الهام ویژه اولیا و اوصیا است که گاهی با واسطه و گاهی بدون واسطه می باشد. الهام با واسطه توسط صدایی که از شخص خارج می گردد و آنگاه شنیده و معنای مقصوداز آن فهمیده می شود، صورت می پذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیاء رخ می دهد و اهل حق آن را وحی خفی به شمار می آورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از القای معانی و حقایق در قلوب اولیاء از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعی و ناگهانی باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد.
معنای عام الهام نیز گاهی با سبب و گاهی بدون سبب و نیز گاهی حقیقی و گاهی غیر حقیقی است. الهام حقیقی با سبب از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست می آید. الهام غیرحقیقی و بدون سبب، برای افرادی که استعداد خاصی دارند، به مقتضای ویژگی های خاص نژادی و جغرافیایی حاصل می شود مانند براهمه، کشیشان و راهبان (نگا: سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، صص 454 - 455).
برخی الهام را مربوط به جنبه ولایت و وحی را مربوط به جنبه رسالت و نبوت دانسته اند و معتقدند الهام، تنها از نوع کشف معنوی صرف است و از این رو، وحی از خواص نبوت و متعلق به ظاهر و الهام از خواص ولایت و مربوط به باطن است و چون ولایت بر نبوت، تقدم شرفی دارد، الهام نیز برتر از وحی خواهد بود. علاوه بر آن که وحی مشروط به تبلیغ است ولی الهام چنین نیست (شرح فصوص الحکم، داود قیصری، ص 111 ؛ الفتوحات المکیه، ابن عربی، ج 1، ص 78).
تفاوت اساسی میان وحی و الهام در این نکته نیز هست که پیامبر فرشته ای را که واسطه در وحی است هنگام القای وحی به رؤیت بصری مشاهده می کند ولی در الهام امام و ولی تنها او را حس می کند و با رؤیت بصری او را نمی بیند (الفتوحات المکیه، ج 3، صص 238 - 239).
در مجموع می توان گفت آن چه به عنوان شریعت به پیامبر القا می شود همواره با واسطه فرشته ای است که پیامبر او را با رؤیت بصری مشاهده می کند و این از اختصاصات پیامبر است، اما از آنجا که پیامبر علاوه بر شأن نبوت و رسالت دارای مقام ولایت نیز هست از انواع دیگر القائات ربانی نیز بهره مند است. چنین القاآتی که مشترک میان ولی، امام و نبی است وحی به معنای خاص خود، نبوده مربوط به مقام باطن یعنی ولایت است.
براین اساس، از آنجا که مقام ولایت مربوط به باطن می باشد، حقایق القا شده در الهام چه بسا برتر از مطالب وحی شده به پیامبر باشد هر چند پیامبر به لحاظ برخورداری از مقام ولایت، با آن حقایق آشنا است.
باید توجه داشت که یک تفاوت اساسی دیگری که میان وحی و الهام وجود دارد این حقیقت است که وحی به دلیل سنخیت خاص خویش همواره مصون از تلبیس ابلیس بوده، پیامبران در همه مراحل فهم، درک و دریافت آن در عصمت الهی قرار دارند، برخلاف الهام که گاهی شیطانی است و همواره مصون از خطا نمی باشد.
اما از آنجا که امامان، معصوم می باشند در حوزه الهام نیز مانند وحی در خصوص پیامبران همواره الهامشان حقیقی و ربانی است زیرا هم در مرحله فهم و هم درک و هم دریافت مصون از خطا می باشند.
مکاشفه و یا به عبارت دیگر کشف و شهود محصول ریاضت های نفسانی ای است که مرتاض در طی یک سیر و زدودن آلودگی های قلبی به دست می آورد. بنابراین گفتن ذکر _ گر چه با شرایطش باشد _ تأثیرگذار است لیکن مقدم بر ذکر مواردی دیگر نیز باید مراعات گردد همانند اخلاص در عمل و رعایت تقوا و جز این ها، که این امر هم جز از طریق دستورات استاد معمولا مقدور و میسر نیست. زیرا ذکر به طور کلی دارای آثاری است همانند دارو. و هر ذکری نیز دارای یک شرایطی است و دارای یک آثار. و عدم وقوف و آگاهی نسبت به چنین آثاری گاه سبب ندامت و دور شدن از مقصود می گردد. چنان که باب مدینه علم حضرت امیرالمومنین علی(ع) در نهج البلاغه فرموده است.(17) دیگر این که اذکار به دو قسم تقسیم می گردند: ذکر عام و ذکر خاص. و رسیدن به مطلوب از طرق علوم غربیه، علی الاکثر از نوع دوم یعنی ذکر خاص انجام می پذیرد . و در این نوع ذکر نیز اضافه بر شرایط مقدماتی، عدد دخالتی تمام دارد یعنی ذکر مورد نظر باید به تعداد خاصی که در این امور معمول است بر مبنای ابجد کبیر محاسبه گردد گذشته از این که این نوع محاسبه نیز خود به چند قسم تقسیم می گردد همانند رقمی ، حرف، عددی، که این عناونی خود در شاخه های دیگر با نامی دیگر شناخته می شوند. بنابراین ، در چنین اموری بدون دستور استاد اقدام کردن، به یقین نادرست و بی نتیجه و گاه مضر است. یعنی عدد در ذکر همانند دندانه های یک کلید است که تا چنانچه با قفل مورد نظر مطابقت نداشته باشد جهت باز نمودن آن بی تأثیر است
ارسال نظرات و دیدگاه های شما

توجه:

با عنایت به اینکه نظرات و پیشنهادات شما کاربران گرامی در بهبود پرتال تاثیر کاملا موثری ایفا می کند لذا خواهشمند است ما را از نظرات ارزنده ی خود محروم نفرمایید.

• نظر شما پس از بررسی و بازبینی توسط مدیریت برای نمایش در سایت قرار داده می شود.
• نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد.
• نظراتی که شامل سئوال شرعی یا نتایج مسابقات باشد منتشر نخواهد شد. ( از فرم تماس با ما استفاده فرمایید)
• نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.
• متن نظر شما می بایست حداکثر 1024 کاراکتر باشد.