البیان

پیامبر اعظم صلّى‌الله‌علیه‌وآله: آن کس که خود را بر مسلمانان مقدم بدارد، در صورتى که مى‌داند در میان مردم کسى برتر از او وجود دارد، به خدا و رسولش و به مسلمانان خیانت کرده است.

نمایش پرسش و پاسخ
پرسش :
درجواب کسانی که به بهانه ی آزادی بیان اقدام به ساختن فیلم موهن به ساحت بیامبر اکرم(ص) کردند جه باسخهایی درباب آزادی وجود دارد؟
پاسخ :
1 - به منظور پاسخگویی به سوال اول شما به نظر می رسد بهتر باشد ابتدا اندکی در مورد آزادی بیان و دیدگاه هایی که در مورد محدودیت یا عدم محدودیت آن وجود دارد مطالبی به نقل از مقاله ای با همین عنوان که برگرفته از سایت پرسمان می باشد خدمت شما تقدیم نماییم :
آزادی بیان یکی از مهمترین و با ارزش ترین حقوق و خواسته های جامعه اسلامی ایران است . علی رغم گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق ابعاد وسیعی از این موهبت الهی در سطوح مختلف جامعه و نمایان بودن مظاهر گوناگون آن ، به نظر می رسد این واژه از جهات متعددی دچار ابهام بوده و موجبات برداشت های نادرست و متضاد و حتی کاربردهای منافی با فلسفه و ضرورت آن را ، فراهم نموده است . موضوعی که در صورت عدم توجه کافی می تواند آفات متعددی برای منافع و مصالح جامعه اسلامی به دنبال داشته و تحقق همه جانبه استراتژی «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» , به عنوان یکی از ضرورت های کنونی را با مخاطره رو برو سازد . از این رو توجه جدی به شناخت صحیح آزادی بیان , مبانی و محدودهای آن از اهمیت به سزائی برخوردار است . هدف نوشتار حاضر تبیین و پاسخگویی به پرسش هایی نظیر اینکه « آزادی بیان چیست ؟ فلسفه و ضرورت آن کدام است ؟ از چه جایگاهی در اسلام و نظام اسلامی برخوردار می باشد ؟ در صدر اسلام سیره پیامبر اعظم (ص) و امام علی (ع) در برخورد با اعتراضات و اظهار عقاید مخالف چگونه بود ؟ آیا برای این آزادی حد و مرزی هست یا نه؟ آیا هر کس هر چه بخواهد، می‏تواند بگوید؟ و هر نظر و اندیشه یا هنر، رمان و... را می‏تواند آزادانه پخش کند؟ آیا توهین به مقدسات و عقاید یک جامعه به بهانه آزادی بیان پذیرفتنی است ؟ شرایط لازم برای کارآمدی و صیانت از آزادی بیان چیست ؟ » , می باشد که تلاش می نماید با توجه به آموزه های اصیل اسلامی و سیره معصومین (ع) , آراء و نظریات اندیشمندان اسلامی و غربی و منابع حقوق اساسی , پاسخ های مناسب را ارائه دهد.
یکم . تعریف آزادی بیان
تعاریف متعددی از آزادى بیان(Freedom of speech) ارائه گردیده ، در یک تعریف آزادی بیان عبارت است از «آزادى افراد در بیان عقیده و ایراد نطق و خطابه بدون ترس از دخالت دولت».[2] و در تعریفی دیگر « آزادی بیان یکی از اقسام آزادی های حقوقی است که در مجموعه حقوق بشر مورد توجه قرار می گیرد. بدین معنا که افراد گذشته از اینکه به خاطر داشتن عقیده مخالف، چه در امور دینی و چه در امور سیاسی، نباید مورد تعقیب قرار گیرند، باید بتوانند عملاً عقیده خود را ابراز نمایند و برای اثبات و احیانا به دست آوردن همفکران دیگر، درباره آن تبلیغ کنند.»[3]
دوم . فلسفه و ضرورت آزادی بیان
«بیان» یکی از ابزارهای مهم ارتباطی و حامل اندیشه و فرهنگ بشر بین نسل ها و جوامع مختلف است . بیان از آیات مقدس الهی است که خداوند ازآن به عنوان نعمتی که بلافاصله بعد از خلقت انسان بدو آموخته ، یاد می کند : «خَلَقَ الْإِنسَانَ ، عَلَّمَهُ الْبَیانَ»[4] بیان هر فرد نمایان گر هویت فکری و شخصیت انسانی و وسیله ای برای طرح افکار، ارزش ها، آرمان ها، عواطف و احساسات اوست . طرح و تعارض اندیشه های مختلف از نظر علمی و سیاسی موجب رشد علم و افکار جوامع بشری است و می تواند منافع زیادی را برای فرد و اجتماع در برداشته باشد. چنانکه سلب این آزادی موجب رکود افکار و علوم بشری بوده و حرکت تکاملی جامعه و افراد را مختل خواهد ساخت ؛ ممنوع کردن انسان از این نعمت الهی بزرگترین تجاوز به طبیعی ترین و فطری ترین حق انسانی او می باشد. از این جاست که آزادی بیان به عنوان یکی از مهمترین و زیباترین جلوه های اندیش مندی پا به عرصه ظهور می نهد. در طول تاریخ همواره آزادی بیان یکی از اصلی ترین عوامل موفقیت و استمرار نهضت های الهی است. چنانکه شهید مطهری آزادی بیان را به عنوان یگانه راه نجات اسلام در طول تاریخ و نظام جمهوری اسلامی در آینده می داند: «هر کس می باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد... اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف های شان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینة سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد می کند.»[5] اسلام برای آزادی بیان اصالت و قداست ممتازی قائل شده ، آن را به رسمیت شناخته و از آن به عنوان ابزاری برای شکوفایی اندیشه و رشد و تعالی مادی و معنوی بشر یاد می کند .
الف . آزادی بیان در قرآن
آیات فراوانى از قرآن کریم در مورد تعقل، تفقه، گفت‏وگو به طریق احسن ، گزینش بهترین سخن ، امر به معروف و نهی از منکر ، مشورت ، نقل دیدگاههای مخالفین و موافقین و... وارد شده است که هر یک نمونه روشنى از آزادى بیان شمرده مى‏شوند:
1 . برهان طلبی ؛ قرآن در برخورد با مخالفان، آنان را به «بیان» دلایل خود فرا مى‏خواند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»[6]
2 . نهی از کتمان حقیقت ؛ خداوند در موارد متعدد ، کسانی را که از روی هوس یا ترس و طمع ، به کتمان حق و خودسانسوری روی می آورند را نکوهش کرده و خواستار تبیین حقایق است ؛« لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون[7]َ ؛ چرا حق را با باطل می پوشانید و آگاهانه به کتمان حق روی می آورید .» مسلماً لزوم بیان حق و ممنوعیت کتمان ، با آزادی بیان در تلازم است و گرنه جایی برای نکوهش از کتمان و لزوم بیان باقی نخواهد ماند.
3 . گزینش بهترین ؛ خداوند به کسانی که پس از شنیدن سخنان مختلف بهترین را بر می گزینند ، مژده هدایت و برخورداری از تعقل را می دهد : «... فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ[8] ؛ پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند. این دسته کسانى هستند که خداوندآنان را هدایت نموده و راه درست را نشان آنان داده است. اینان صاحبان خرد و اندیشه‏اند.» تنها در فضای آزادی اندیشه و بیان ، شنیدن سخنان و دیدگاههای مختلف و انتخاب بهترین امکان پذیر است ؛ اگر آزادی بیان نباشد، طبعاً گفته های مخالف امکان بروز ندارد تا مردم آن را شنیده ودست به مقایسه ، انتخاب و پیروی از بهترین نمایند.
4 . جدال احسن ؛ اسلام همواره پیروان خویش را به این مهم توجه داده است که در مناظره و رویاروئی های علمی خویش، مجادلة نیکو را در پیش بگیرد تا حقایق به صورت روشن و شفاف برای همگان آشکار شود. در این زمینه در قرآن کریم می خوانیم:«ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِی أَحْسَنُ ؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!»[9] و «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِی أَحْسَن ؛ با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید.»[10] تعبیر به «احسن»، تعبیر جامعی است که تمام روش های صحیح و مناسب مناظره و مباحثه را چه در لفظ و چه در محتوای سخن و چه در آهنگ گفتار و حرکات دیگر در بر می گیرد. بی شک، این ترغیب و تشویق در صورتی ارزشمند است که شریعت مقدس اسلام، به طرف مقابل، فرصت ابراز عقیده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و اندیشه خویش آزاد گذاشته باشد، و گرنه در صورت نبودی میدانی برای بیان واظهار عقیده، دستور به جدال احسن، بی معنا خواهد بود.[11]
5 .مشورت ؛ از شواهد دیگر آزادی بیان در اسلام شورا و مشورت است « وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى‏ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»[12] ، « وَأَمْرُهُمْ شُورَى‏ بَینَهُمْ »[13] ؛ زیرا اگر آزادی بیان نباشد و برای مشورت دهندگان امنیت لازم وجود نداشته باشد مسأله دستور به مشورت بی فایده خواهد بود، بنابراین آزادی بیان نه تنها از نظر اسلام مانعی ندارد بلکه حق طبیعی و فطری انسان است.
6. نقل آرا و نظر مخالفان ؛ یکی دیگر از شیوه های قرآن در مقام برخورد با آرا و اندیشه های مخالفان، این است که کفرآمیزترین سخن آنان را همراه با استدلال های شان نقل می کند و سپس به نقد و ایراد آن می پردازد. «قَالَ الَذیِنَ کَفَروُا...»، «قَالَ الَذِینَ اَشرَکوُا...» و تعبیر های مشابه آن، بیانگر این حقیقت و دلیل بسیار روشنی است براینکه نه تنها مخالفان در بیان عقیده و آرای خویش آزادند که مسلمانان به ثبت و ضبط دقیق نظرهای آنان که لازمة برخورد صحیح با افکار دیگران است، تشویق شده اند.[14]
7 . امربه معروف و نهی از منکر ؛. قرآن پیروان دین اسلام را از آن جهت «بهترین امت» می خواند که به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام داشته و ملزم به انجام دستورات دینی مرتبط با این موضوع هستند.« وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »[15] تاکید بر اصلاح جامعه ، جلوگیری از فساد مسلمانان و انحراف جامعه و نظام اسلامی از طریق امربه معروف و نهی از منکر، مبتنی برآن است که این دین، آزادی بیان را به عنوان اصلی مسلم پذیرفته باشد، تا زمینه مساعد برای اجرای این واجب فراهم شود، و گرنه این همه تأکید در مورد امر به معروف و نهی از منکر، بی معنا خواهد بود.

ب. آزادی بیان در صدر اسلام
احادیث و روایات فراوانی در اهمیت نقد و انتقاد و ضرورت بیان حقایق رسیده است که حکایت از وجود و اهمیت آزادی بیان در صدر اسلام می کند ؛ با مراجعه به تاریخ زندگى پیشوایان دین مى‏توان دریافت که آنان نه در گفتار؛ بلکه در عمل هم، تا آنجا که به نظم عمومى و اخلاق جامعه آسیب نرساند در برابر افکار مخالف، اصل آزادى بیان را رعایت و ترغیب نموده‏اند.
1. سیره پیامبر اعظم (ص)
پیامبر گرامی اسلام همواره با سعه صدر در برابر آرا و اندیشه های مختلف، برخورد می نمود و اجازه مى‏داد صاحبان اندیشه ، دیدگاه ، انتقاد و اعتراض خود را بدون هیچ گونه ترس و نگرانی بیان کنند. خداوند در قرآن آن بزرگوار را شخصیتى مهربان، خوش قلب و مردم‏دار معرفى نموده و مى‏فرماید: «لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛[16] چنانچه سخت دل و تند خو بودى مردم از اطراف تو پراکنده مى‏شدند.» سعه صدر، گشاده‏رویى و اخلاق کریمانه از مهمترین عوامل موفقیت آن پیام‏آور وحى بود. استاد مطهری در این زمینه می گوید : « شما کى در تاریخ عالم‏دیده‏اید که در مملکتى که همه مردمش احساسات مذهبى دارندبه غیر مذهبى‏ها آن اندازه آزادى بدهند که بیایند در مسجد پیامبریا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آنطور که دلشان می خواهد بزنند،خدا را انکار کنند،منکر پیامبرى پیامبر شوند،نماز و حج و...را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم،اما معتقدان‏مذهب با نهایت احترام با آنها برخورد کنند.در تاریخ اسلام از این نمونه‏هاى درخشان فراوان می بینیم. و بدلیل همین آزادی ها بود که اسلام توانست‏باقى بماند.اگر درصدر اسلام در جواب کسیکه می آمد و می گفت من خدا را قبول ‏ندارم،می گفتند بزنید و بکشید،امروز دیگر اسلامى وجود نداشت. اسلام باین دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت ‏با افکارمختلف مواجه شده است...»[17]
تاریخ نویسان موارد بسیار متعددی از وجود آزادی بیان در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل نموده اند؛ به عنوان نمونه ، در جریان تقسیم غنائم جنگ «حنین» برخى از انصار اعتراض کردند و انتقاد خود را به وسیله سعد بن عباده به اطلاع پیامبر (ص) رساندند و حتی « مردى با تندى رو به پیامبر کرد و گفت: من امروز کارهاى شما را دقیقا مورد بررسى قرار دادم و دیدم در تقسیم غنایم راه عدالت در پیش نگرفتید! پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: اگر عدالت و انصاف نزد من نیست پس نزد چه کسى است؟ خلیفه دوم از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خواست تا اجازه دهد که او را تنبیه کند؛ اما حضرت فرمود رهایش کنید. آنگاه به سعد بن عباده که به نمایندگى از انصار، پیام گله‏آمیز را منتقل کرد فرمود: همه آنان را در یک نقطه جمع کن تا من جریان را براى آنها تشریح کنم... سخنان منطقى پیامبر، چنان در دل انصار جاى گرفت که همگى گفتند: اى رسول خدا! ما به قسمت خود راضى هستیم و کوچکترین گله‏اى نداریم.»[18]

2 . سیره امام على (ع)
آن حضرت در دوران حکومت‏خویش بر آزادی مخالفان مذهبی و سیاسی در بیان نظرات ، انتقادات و مخالفت ها تاکید داشت . و می فرمود: « فلاتکلمونى بما تکلم به الجبابرة و لاتتحفظوا منى بما یتحفظ به عند اهل البادرة و لاتخالطونى بالمصانعة و لاتظنوا بى استثقالا فی حق قیل لى . . . ؛ آن سان که با جباران سخن مى‏گویند با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آن‏چه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مى‏دارند . هم‏چنین به چاپلوسى و تملق با من رفتار نکنید و مپندارید که گفتن حق بر من گران مى‏آید.»[19] و «فلاتکفوا عن مقاله بحق او مشورة بعدل ؛ از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت‏آمیز خوددارى مکنید »[20] در سخنى دیگر فریاد و خروش برآوردن در برابر حاکم جائر را برترین جهاد می نامد: « و ما اعمال البرّ کلها والجهاد فى سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهى عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجى و افضل من ذلک کله کلمة عدل عند امام جائر؛[21] تمام اعمال نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همچون قطره‏اى است در مقابل یک دریاى پهناور و اما از همه اینها مهم‏تر سخنى است که براى دفاع از عدالت در برابر پیشواى ستمگرى گفته مى‏شود .» آن امام همام، در بیان حقوق متقابل حاکم و مردم فرمود: «... و اما حقى علیکم فالوفاء بالبیعة والنصیحة فى المشهد والمغیب والاجابة حین ادعوکم والطاعة حین امرکم؛[22] و اما حقى که من بر گردن شما دارم آن است که در بیعت وفادار باشید و در آشکارا و نهان خیرخواهى را از دست ندهید و چون فرا مى‏خوانمتان به من پاسخ دهید و چون فرمان مى‏دهم فرمان‏برید .» نصیحت‏ شامل پیشنهادهاى مفید و انتقادهاى سازنده می باشد که انجام آن نیازمند وجود آزادی بیان است. همچنین ایشان در عهدنامه حکومتى خویش به مالک اشتر فرمان مى‏هد: «و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم...؛ دلت را نسبت به توده مردم سرشار از مهربانى و لطف و محبت کن. مبادا چونان حیوان شکارى براى خوردن آنان لحظه‏شمارى کنى بخشى از وقت خود را براى کسانى که به تو نیاز دارند، اختصاص بده و شخصاً به امور آنان رسیدگى کن و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده، فروتن باش. سربازان و یاران و نگهبانان خود را از آنان دور کن تا سخنگوى آنان بتواند بدون اضطراب و لکنت زبان با تو گفتگو کند. من از رسول خدا (ص) بارها شنیدم که مى‏فرمود: هرگز امتى را گرامى نخوانند که در آن امت بى آن که بترسند و در گفتار درمانند، حق ناتوان را از زورمندان نستانند.» [23] بالاتر از آن به مالک سفارش مى‏کند : «ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک؛ از میان وزیران و معاونان آن کس را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید و در آنچه که انجام مى‏دهى و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد کمتر یارى‏ات کند.»[24] امام على (ع)، در مدت حکومت‏خویش در برخورد با خوارج - علی رغم برخورد‏های بسیار سخیف و به دور از ادب آنان- تا جایى که تنها در چارچوب اظهار نظر بود ، آنان را آزاد می گذاشت، و در نهایت‏سعه صدر و خویشتن‏دارى عمل می نمود .[25]
3 . خلیفه دوم
این قضیه مشهور است که خلیفه دوم با آن که به سخت‏گیرى و ترس مردم از وى معروف است در آغاز خلافت به مردم چنین گفت: « اگر من از صراط حق و عدالت منحرف شدم شما مرا راست کنید.» یکى از افراد عادى، دست به شمشیر برد و فریاد زد:«اگر تو راست نشدى با این شمشیر کج، راستت مى‏کنیم.» کسى در آن جمع بر این فرد مسلمان خرده نگرفت و عتابش نکرد. خلیفه نیز نه تنها بر او سخت نگرفت؛ بلکه گفت: «خدا را شکر مى‏کنم که در میان مسلمانان کسى وجود دارد که او را به راه راست مى‏برد.» [26]
وجود نمونه های فوق به خوبی مبین جایگاه ، ضرورت و تاکید اسلام بر آزادى بیان است که آموزه‏هاى اسلام با یک پیشینه طولانى برای بشریت به ارمغان آورده است.

سوم . محدوده و قلمرو آزادی بیان
پیرامون قلمرو و مرزهای آزاد بیان دیدگاههای مختلف و پرسش های متعددی مطرح است نظیر اینکه ؛ آیا اساساً آزادی بیان نیازمند محدوه و ضوابط مشخصی است ؟ انتقال فکر و عقیده به دیگران تا چه حد مى‏تواند آزاد باشد؟ حتى تا آنجا که قدرت تفکر را از دیگرى سلب و فکر و عقیده‏اى را بر او تحمیل و یا او را گمراه نماید؟ در شرایط نابرابر و عدم توازن فکرى، وقتى القاى عقیده به صورت غیر علمى و به دور از اختیار و به گونه‏اى انجام مى‏گیرد که امکان اعمال اراده و آزادى را از دیگرى سلب مى‏کند، آیا آزادى بیان و مطبوعات و احزاب و ادیان مى‏تواند قابل قبول باشد؟ ، در ادامه تلاش می نماییم پاسخ پرسش های فوق را با استفاده از آموزه های دینی ، دیدگاههای اندیشمندان اسلامی و غربی و حقوق اساسی پی گیری نماییم:
الف . محدودیت های آزادی بیان از منظر اسلام
1. آموزه های دینی و سیره معصومین (ع)
از دیدگاه اسلام آزادی بیان قلمرو های خاصی داشته و رعایت آنها الزامی است. این قلمرو ها عبارتند از:
1 - 1 . ممنوعیت توهین به مقدسات ؛
اگر هدف آزادی بیان را انتقال عقیده و تفکر به مخاطب در جهت رشد و ترقی فرد و جامعه بدانیم ، توهین به مقدسات دیگران و برخوردهای غیر منطقی، نه تنها کمکی به اثبات مدعا و مطلب نمی کند، بلکه تنفر، انزجار و واکنش طرف مقابل را نیز در پی خواهد داشت . بر همین اساس آموزه های اسلامی مسلمانان را از اهانت به مقدسات دیگران برحذر می دارد : «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه...؛کسانى را که غیر خدا دعوت می کنند(کافران) ، دشنام ندهید؛ زیرا آنها نیز همین کار را با خدای شما خواهند کرد.»[27] حضرت علی(ع) وقتی در جنگ صفین شنید که یارانش، شامیان را دشنام می دهد فرمود: «من نمى‏پسندم که شما در این پیکار دشنام دهید، ولى اگر کردار زشت ایشان را وصف نمائید، و رفتار ناروایشان را یادآور شوید بهتر و رساتر است.»[28] اسلام توهین به مقدسات اسلامی را به هیچ عنوان ، تحمل نمی کند و برای توهین کننده ، مجازات های شدیدی را در نظر گرفته است.
2 - 1 . ممنوعیت هتک افراد ؛
حفظ آبرو ، کرامت و حیثیت انسان ها و پرهیز از هتک حرمت افراد جامعه یکی دیگر از محدودیت های آزادی بیان است ؛ از منظر آموزه های اسلامی آبروی مسلمان و حتی کافر ذمی محترم بوده و پاسداری از آن لازم می باشد . پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید:« هرکس پرده ای از روی آبروی برادر خود بردارد ، پرده هایی از آتش او را فرا می گیرد.»[29]
3 - 1 . لزوم حفظ اصول و موازین اخلاقی ؛
زندگی اجتماعی به هنجارها و ارزش‎های اخلاقی نیازمند است .از دیدگاه اسلام انسان نمی‎تواند با نادیده گرفتن اصول و موازین اخلاقی و ارزشهای حاکم بر جامعه اسلامی به استیفای حق آزادی بیان بپردازد. بنابراین انتشار هر گونه مطلبی که اصول و موازین اخلاقی جامعه را خدشه دار کند یا با انتشار مطالب یا تصاویر خلاف عفت عمومی ، به هنجارهای اخلاقی آسیب رساند، مخالف آزادی بیان می باشد ؛ از دیدگاه قرآن نمی توان هر غذای فکری را به جامعه تزریق کرد : « إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَه فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ؛ کسانی که دوست دارند زشتی‎ها را میان مؤمنان رواج دهند ، برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است. »[30]
4- 1 . ممنوعیت توطئه و براندازی ؛
یکی دیگر از محدودیت های آزادی بیان آن است که هیچ شهروندی در پرتو نشر و تبلیغ افکار فردی و حزبی، اغراض فاسد سیاسی را دنبال نکند و هوای براندازی نظام حکومتی را در سر نپروراند ، و گرنه نظام اسلامی مجاز خواهد بود که از اظهار نظر و آزادی بیان این گونه افراد جلوگیری کند.ماجرای تخریب و سوزاندن مسجد ضرار به دستور پیامبر(ص) براین استدلال مبتنی بود که گروهی، با اهداف توطئه گرانه قصد داشتند از این مسجد کمین گاهی برای کافران و نقطه نفوذی برای بیگانکان فراهم آورد: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى ؛ آنها که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان)، و (تقویت) کفر، و تفرقه‏افکنى میان مؤمنان، و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود، آنها سوگند یاد مى‏کنند که: «جز نیکى (و خدمت)، نظرى نداشته‏ایم!»[31]
امام علی (ع) نیز در دوران حکومت خود، با دو گونه استفاده از آزادی بیان مواجه بود: عده ای از روی استفهام و یا به خیال خود از روی خیرخواهی، به مواردی از سیاست ها و عملکرد امام اعتراض داشتند و گروهی نیز با غرض ورزی و با مقاصدی شوم دست به این اقدام می زدند . آن امام بزرگوار در مقابل این اعتراضات، دو نوع برخورد متفاوت داشت؛ در بسیاری موارد که می دید شخص ِمعترض، بر اثر جهل و غفلت و کوته نظری، زبان به انتقاد از آن حضرت گشوده است، تلاش می کرد نخست، سخن او را بشنود و آنگاه، با بیانی متین مختصر و گاهی به طور مشروح، به اقناع او بپردازد و در پاره ای از اعتراضات هم که بوی توطئه و غرض ورزی، به مشامش می رسید و برای او روشن بود که معترض، با سؤال خود، قصد استفهام و یا نظر خیرخواهی ندارد، بلکه می خواهد تحریک احساسات کرده و به تضعیف پایه های حکومت بپردازد، نه تنها به انتقاد و اعتراض او هیچ توجهی نمی کرد، بل، با شدیدترین و کوبنده ترین سخن، با او برخورد کرده و آن گونه عرصه را بر او تنگ می کرد که مجال هر نوع تحرکی را از او سلب و او را از عمل خود پشیمان می ساخت. چنانکه به برج بن مُسهر طائی، آن هنگام که او صدای «لا حکم إلّا لله» بلند کرد، گفت: «اُسْکُتْ! قَبَّحَک الله یا أثرم! فوالله! لقد ظهر الحقُّ فَکنتَ فیه ضَئیلاً شَخْصُک خفیاً صوتُک، حتّی إذا نَعَرَ الباطلُ نَجَمْتَ نجومَ القرن الماعز؛ ای کسی که ـ در خرد، به قدری زشتی که گوییا ـ دندانهای پیشت افتاده است، خاموش شو!! خدا تو را زشت گرداند! به خدا سوگند! تو، وقتی که حق به میدان آمد و ظاهر شد، شخصی فرومایه و ضعیف بودی و صدایت پنهان بود، همین که باطل ـ سر برکشید و ـ فریاد کرد، مانند شاخ بز، آشکار شدی.»[32] در این صحنه، حضرت، به جای پرداختن به پاسخ بی حاصل به او، تنها با کلماتی درشت و تحقیرآمیز و کوبنده، او را که توطئه گری از گروه خوارج بود، بر جای خود نشاند.[33] توطئه های بعدی خوارج در براندازی حکومت اسلامی ، برخورد قاطع و نظامی آن امام (ع) را به دنبال داشت.
5 - 1 . ضرورت حفظ نظام جامعه و قانون ؛
حفظ نظام جامعه و پایبندی به قوانین ، ضرورتی دینی و عقلانی است ؛[34] از این رو، در قلمرو آزادی بیان ، هر نوع تخلف از مقررات که حفظ امنیت ، مصالح و منافع جامعه اسلامی به گونه ای، بر آن استوار است، ممنوع می باشد. محدودیت آزادی شهروندان در برابر مقررات، ویژه حکومت اسلامی نیست، بلکه مورد تأکید فراوان همه نظامهای حکومتی جهان است.[35]

2. اندیشمندان اسلامی
بسیاری از اندیشمندان اسلامی در لابلای متون فقهی و اندیشه های دینی ، به تبیین ضوابط و محدوده آزادی بیان و اظهار عقیده پرداخته اند که به منظور پیشگیری از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می کنیم و اگر شما تمایل داشته باشید این دیدگاهها را نیز بدانید شما را به مطالعه متن کامل مقاله ایکه این مطالب از آن نقل می شود جلب می نماییم .
ب. محدودیت های آزادی بیان از منظر اندیشمندان غربی
اندیشمندان غربی درباره‏ حدود و قلمرو آزادى بیان بردو دسته‏اند:
1. آزادی مطلق ؛ عده‏اى بر این ایده‏اند که آزادى بیان، مطلق و بدون قید و شرط است. به نظر آنان ضررهاى ناشى از محدودیت آزادى بیان، به مراتب بیشتر از مفسده‏اى است که در آزادى کامل بیان وجود دارد . و «چون بشر آزاد آفریده شد، پس در عرصه سیاست هم آزاد مطلق است! ». روسو، متفکر مشهور فرانسوى مى‏گوید: «همه افراد بشر مساوى آفریده شده‏اند...کسى که از آزادى صرف نظر کند، از مقام آدمیت، از حقوق و حتى از وظایف بشرى صرف نظر نموده و هیچ چیزى نمى‏تواند این خسارت را جبران نماید .»[65] همو می گوید: «طبیعت، انسان را آزاده آفریده، ولى جامعه او را بنده گردانیده است . طبیعت، انسان را خوشبخت ایجاد کرده ولى جامعه او را بدبخت و بیچاره نموده است .»[66] همچنین ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر مقرر می‌دارد:« هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آنست که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.»
طرفداران این دیدگاه میان آزادی فلسفی با آزادی سیاسی خلط نموده و از این موضوع مهم غافلندکه در آدمى تنها عقل حاکم نیست، بلکه هواهاى نفسانى نیز وجود دارد که اگر مراقبت نشود عقل به راحتى تسلیم توفان سهمگین خواهش‏هاى نفسانى و اسیر خودخواهى‏ها و زیاده‏طلبى‏ها مى‏گردد . تجربه نشان داده است آزادی مطلق نه تنها ابتلاها و نارسایى‏هاى فراوان براى بشر به ارمغان آورده، بلکه ارزش و شخصیت انسان‏ها را نیز مسخ نموده است . وانگهی اشکال مهم نظریه فوق این است که «از یک طرف می گویند فکر و عقل بشر باید آزاد باشد، و از طرف دیگر می گویند عقیده هم باید آزاد باشد؛ بت پرست هم باید در عقیدة خودش آزاد باشد... هر کس هر چه را که می پرستد، هر چیزی را به عنوان عقیده برای خودش انتخاب کرده باید آزاد باشد. و حال آنکه اینگونه عقائد ضد آزادی فکر است، همین عقاید است که دست و پای فکر را می بندد... خود اعلامیة حقوق بشرهمین اشتباه را کرده است. اساس فکر را این قرار داده است که حیثیت انسانی محترم است. بشر از آن جهت که بشر است محترم است. (ما هم قبول داریم) چون بشر محترم است، پس هر چه را خودش برای خودش انتخاب کرده محترم است؟ عجبا!‌ ممکن است بشر برای خودش زنجیر انتخاب کند و به دست و پای خودش ببندد... لازمة محترم شمردن بشر چیست؟‌آیا این است که ما بشر را هدایت بکنیم در راه ترقی و تکامل یا این است که بگوییم آقا! چون تو انسان هستی،... تو اختیار داری، هر چه را که خودت برای خودت بپسندی من هم... برایش احترام قائلم ولو آن را قبول ندارم و می دانم که دروغ و خرافه است و هزار عوارض بد دارد... »[67]
2. آزادی قانونمند ؛ عده ای از متفکران غربی معتقدند آزادى بیان باید مشروط و مقید باشد ؛ زیرا آزادى مطلق بیان به تخریب جوامع و فرهنگ‏ها خواهد انجامید. برای نمونه جان استوارت میل با تاکید بر رعایت شرایط آزادی بیان می گوید: «کسی نگفته است که اعمال باید به اندازه عقاید آزاد باشد، به عکس وقتی اوضاع و شرایطی که عقاید در آن ابراز می‎گردد، چنان باشد که اظهار عقیده را به صورت نوعی (تحریک) برای انجام کاری مخل مصالح مشروع دیگران در آورد، آن وقت حتی اظهار عقاید هم مصونیت خود را از دست می‎دهد.»[68] «منتسکیو» دانشمند فرانسوی در کتاب روح القوانین مى‌‌نویسد: «آزادى به انجام هر کارى که قانون اجازه داده است، مى‌گویند.»[69] ؛ « اگر شهروندی کاری کند که قوانین قدغن کرده اند دیگر آزادی ندارد ، زیرا همنوعان یا همه دیگر شهروندان نیز همین اختیار را خواهند داشت .»[70] برابر این دیدگاه آن گونه تلاش ها و تکاپوهاى سیاسى آزاد است، که قانون مجاز بداند و در هر حرکت و تلاشى که برخلاف قانون باشد، آزادى نیست. «اسپیونزا» نیز در رساله مذهبی ، سیاسی خویش می گوید : « شهروندان می توانند حق داوری کردن و بیان آشکار داوری های خویش را به شرط آنکه معارض با صلح نباشد ، حفظ کنند.»[71] «موریس دوورژه» دربارة چهارچوب «آزادی» در دموکراسی می‏نویسد: «آیا با اعطای آزادی به دشمنان آزادی، به آنها اجازه داده نمی‏شود که آزادی را در هم بکوبند... دموکراسی به مخالفان خود اجازه بیان عقایدشان را می‏دهد؛ ولی تا وقتی که این کار را در چارچوب روش‏های دموکراتیک انجام دهند».[72] ماده 4 اعلامیه حقوق بشر مصوب 126 اوت 1789 آزادی را چنین تعریف می نماید : « آزادی عبارتست از قدرت انجام هر گونه عملی که به دیگری لطمه وارد نیاورد.» در متن اعلامیه «حقوق بشر فرانسه»، نیز آزادی از اطلاق افتاده و مقید به حدود قانونی شده است: «آزادی آگاهی از افکار و عقاید از گران‏بهاترین حقوق بشر است. بنابراین هر یک از افراد کشور، می‏توانند آزادانه هر چه می‏خواهند بگویند، بنویسد و به چاپ برسانند؛ مگر مواردی که قانون معین کرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادی مزبور، مستلزم مسئولیت خواهد بود».[73]
همچنین بخش 77 قانون اساسى دانمارک در تعریف آزادى بیان مى‏گوید: « هر شخصى حق دارد ایده و نظر خود را منتشر کند. بنویسد و بگوید. مشروط بر آنکه بتواند در دادگاه پاسخگو باشد.» و ماده‏ى 19 میثاق حقوق مدنى و سیاسى مصوب 1966مجمع عمومى سازمان ملل متحد نیز، با آن‏که آزادى بیان را به رسمیت شناخته، ولى به دولت‏ها اجازه داده است از طریق قانونى آزادى رسانه‏هاى گروهى را محدود کنند.[74] در ماده 18 میثاق بین الملی حقوق مدنی و سیاسی در بند 3 آمده است:« آزادی ابراز مذاهب یا معتقدات را نمی توان تابع محدودیت هایی نمود، مگر آن چه منحصراً به موجب قانون پیش بینی شده و برای حمایت از امنیت، نظم، سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق و آزادی های اساسی دیگران ضرورت داشته باشد.» نویسنده کتاب آزادی های عمومی و حقوق بشر معتقد است آن جا که فکر جنبه مجرمانه به خود بگیرد یعنی مخل نظم عمومی امنیت ملی، اخلاقی حسنه و حقوق و آزادی های دیگران شود، مطلقاً قابل تحمل و در خور احترام نخواهد بود.[75]
بر این اساس می توان گفت از منظر تئوریک آزادی بیان در حقوق بشر غرب محدود به دو شرط است :
1 . منافات نداشتن با احترام به حقوق و حیثیت افراد .
2 . منافات نداشتن با حفظ امنیت ملی , نظم سلامت و اخلاق عمومی .[76]
بنابراین هیچ منطقی، آزادی لجام‏گسیخته و بدون حد و مرز را در هیچ عرصه‏ای ـ از جمله در عرصه «بیان» و امثال آن ـ تأیید نمی‏کند؛ لیکن آنچه در اینجا مهم است اصول و ارزش‏هایی است که می‏تواند دایرة آزادی‏ها را محدود کند و در این عرصه, بین اندیشة اسلامی و تفکر لیبرالی تفاوت بسیار است. (« علیرضا محمدی , آزادی بیان ، سایت پرسمان http://www.porseman.org/ » ، پاورقی ها در منبع مذکور موجود است)
البته غربی ها در مقام عمل و متاثر از صهیونیسم جهانی محدودیت های دیگری نیز برای آزادی بیان قائل شده اندکه از جمله آنها می توان ، هر گونه منافعی را نام برد که به گونه ای به صهیونیسم مربوط باشد . بر این اساس هر نوع سخن ، بیان دیدگاه ، ارائه مقاله و کتاب ، انتشار عکس و کاریکاتور و یا ساخت و پخش فیلمی که به گونه ای مغایر با منافع و اهداف صهیونیست ها باشد ممنوع تلقی می گردد . البته نکته مهم این است که قوانینی که اینگونه به محدودیت آزادی بیان می پردازند هرگز به صورت مستقیم ، محدودیت آزادی بیان را تغایر با اهداف صهیونیست ها عنوان نمی کنند بلکه آن رادر لفافه موضوعات ظاهر پسندی همچون «یهودستیزی» و یا «نازی گرایی» و امثال اینها مطرح می کنند که البته حقیقت ماجرا همان تغایر با منافع صهیونیست ها می باشدو به همین دلیل همواره صهیونیست ها و حامیان آنها ، مدافعان حریم قوانینی از این دست هستند .
بنابر این بر خلاف ژست غربی ها که ادعای انتشار فیلم موهن را به بهانه وجود آزادی بیان مطلق در غرب مطرح می کنند و به این بهانه در برابر این قبیل اقدامات سکوت کرده و یا حمایت می کنند در غرب هرگز آزادی بیان به صورت مطلق وجود نداشته و اگر فردی قصد تحقیق علمی نسبت به موضوعاتی تاریخی همچون هولوکاست که سنگ بنای تشکیل رژیم اشغالگر صهیونیستی می باشد راداشته باشد با بدترین شکنجه ها و مجازات ها مواجه خواهد شد کما اینکه افرادی همچون روژه گارودی و رابرت فوریسون به این دلیل مورد محاکمه ومجازات قرار گرفتند .
به لحاظ عملی نیز می توان گفت که غربی ها هرگز قائل به وجود آزادی بیان مطلق نیستند کما اینکه در طول هفت سال گذشته و از زمان روی کار آمدن آقای احمدی نژاد در ایران غربی ها همواره بیشترین مخالفت ها را با دیدگاه های وی داشته و بارها در هنگام سخنرانی های وی در اجلاس های متعدد ، محل این اجلاس را ترک می گفتند و یا حتی در برخی موارد با دادن پول به برخی افراد ، آنها را به محل اقامت و یا سخنرانی وی کشانده و بر علیه وی سخنرانی می کردند و حتی خواستار عدم اجازه برای سخنرانی وی می شدند که همه این نشانه ها موید این است که غربی ها بر خلاف ژستی که امروزه در برابر اهانت به نبی مکرم اسلام(ص) می گیرندچندان هم تمایلی به آزادی بیان مطلق مخالفان و منتقدان خویش ندارند .
مثال نقضی دیگر را می توان در فرانسه که خود را مهد آزادی و دمکراسی می داند یافت که این روزها در آن نشریه فرانسوی زبان «کلوزر» به دلیل انتشار عکس های خصوصی ملکه انگلیس و به دنبال ناراحتی خاندان سلطنتی این کشور با تهاجم پلیس فرانسه مواجه می شود اما در همان حال ، زمانی که مسلمانان این کشور از چاپ کاریکاتورهای موهن و نیز انتشار فیلم موهن ابراز انزاجار کرده و خواستار برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز در محکومیت این اقدام ننگین می شوند با مخالفت وزارت کشور فرانسه مواجه می شوند که در پاسخ به مسلمانان از سویی موضوع آزادی بیان در فرانسه را پیش می کشد و از سویی دیگر تظاهرات بر علیه شریک خود را غیر قابل تحمل می داند .
علاوه بر این مواردشواهد فراوان دیگری در مورد دروغ بودن اعتقاد غربی ها به آزادی بیان مطلق در غرب وجوددارد که ازجمله آنها می توان به اظهارات و مشاهدات کسانی که در فضای به اصطلاح آزاد غرب دچار انواع محدودیت ها شده اند اشاره کرد به عنوان مثال دکتر «عبدالله وهبی» تهیه کننده شبکه یک تلویزیون فرانسه در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس به بخش هایی از این موضوع اشاره می کند :
وهبی در مورد فعالیت‌هایش در تلویزیون فرانسه می‌گوید: من به مدت 2 سال طی سال‌های 90 تا 92 تهیه کننده برنامه‌های اسلامی بودم، وقتی که در آن زمان مسئولیت تولید برنامه‌های اسلامی را در شبکه 2 تلویزیون فرانسه عهده دار بودم، شرایط کاری طوری بود که می‌بایست در ارتباط مستقیم با وزیر کشور و کاخ الیزه و نخست وزیر وقت فرانسه قرار می‌گرفتم.
وی افزود: دقیقاً بخاطر دارم که در آن زمان فشار مضاعفی که به من وارد می‌شد تا من را وادار به بی‌اعتبار کردن نام اسلام و مسلمانان کنند، شرایطی را برایم پیش آوردند که من را به دادگاه فراخواندند.
وهبی در ادامه تصریح کرد: در دادگاه «مولوز» برای اینکه به نفع مسلمانانی که تنها قصدشان دفاع از اسلام و اعتقادشان بود شهادت داده بودم، من را به پرداخت یک‌هزار یورو و 3 ماه زندان محکوم کردند.
این فیلم ساز فرانسوی معتقد است که امروزه وقتی در این کشور صحبت از آزادی بیان به میان می‌آید، این تنها یک دروغ است و بس، من به عنوان یک فرانسوی با صراحت اعلام می‌کنم که دولت فرانسه به دنبال کم رنگ کردن تصویر اسلام است و قصد آن وارونه جلوه دادن اهداف این دین الهی است.
وهبی در پاسخ به این سؤال که اگر در فرانسه آزادی بیان وجود دارد چرا تاکنون شاهد کاریکاتوری علیه رژیم صهیونیستی که سرچشمه مشکلات جهان است، نیستیم، گفت: صریح بگویم در فرانسه آزادی بیان فقط برای انتقاد از مسلمانان است، علیرغم اینکه اسلام پس از مسیحیت بزرگترین دین در فرانسه است و مسلمانان قریب به 10 میلیون از شهروندان این کشور را تشکیل می‌دهند ولی طبق سیاست دولتمردان این کشور، حق تجاوز به حریم هیچ دینی وجود ندارد به جز اسلام.
وهبی درباره شعارهای دولت فرانسه مبنی بر برابری و برادری و حق ابراز عقیده یکسان برای همگان نیز چنین گفت: به نظر من این تنها یک شعار بوده و یک شعار باقیمانده و هیچ‌ وقت ضمانت اجرایی نداشته است. ما شاهدیم در همین فرانسه امروز وزیر کشور، آقای والس که باید مدافع حقوق برابر برای همه شهروندان باشد، رسماً اعلام می‌‌کند که ما اجازه نخواهیم داد تا مسلمانان صدای اعتراضشان را بلند کنند.
تهیه کننده شبکه 2 تلویزیون فرانسه در ادامه تصریح کرد: وقتی دقت کنیم می‌بینیم که وزیر کشور فرانسه هم مانند مقامات سابق، طبقه مسلمان را هدف قرار داده و رسماً اعلام می‌کند اگر کسی از چاپ کاریکاتورهای مجله «شارلی هبدو» شکایتی دارد، باید شکایتش را رسماً به دادگاه تسلیم نماید در حالی که ما می‌بینیم همین اتفاق سال گذشته هم افتاد و مسلمانان باز هم مثل همیشه نتوانستند در دادگاه‌های فرانسه، از حق قانونی خودشان دفاع کنند.
وی افزود: این در حالی است که در فرانسه اگر کسی حتی ذره‌ای به حریم صهیونیست‌ها بتازد، قطعا با او برخورد می‌شود و سرنوشت او سرنوشت خوب و ساده‌ای نخواهد بود.
وهبی در پایان خاطرنشان کرد: به طور کلی در فرانسه همه چیز به نفع رژیم صهیونیستی رقم می‌خورد حتی تا جایی که وزیر کشور، آقای والس در شبکه متعلق به یهودیان رسماً اعلام می‌کند که وی یک پیش خدمت وفادار و قابل اعتماد برای رژیم صهیونیستی است.(خبرگزاری فارس ، http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910630000285 )
به لحاظ حلی نیز باید بگوییم که قوانین مختلفی در کشورهای اروپایی وجود دارند که حاکی از این هستند که هر گونه اقدامی که به نوعی به نفرت مذهبی دامن بزند ممنوع می باشد که هر چند اصل و انگیزه تصویب چنین قوانینی باز هم دفاع ازمنافع صهیونیست ها بوده است ولی با توجه به کلی بودن این قوانین و نیز تصویب قوانین جدیدتری که باعث شمول و گستردگی این قوانین نسبت به مسلمانان می گردد باید گفت که این قوانین شامل هر نوع عملکردی که به هر دینی از جمله اسلام که یک چهارم مردم دنیا بدان معتقدند می گردد . به عنوان مثال قانونی در سال 2007 برای مقابله با تهییج نفرت نژادی و مذهبی در انگلیس به اجرا در آمده است که بر اساس آن از روز اول اکتبر / ۹ مهر / در انگلیس هر نوع اعمال تهدید آمیز و یا تهییج آمیزی که موجب برانگیختن نفرت در باره نژاد و دین و مذهب افراد شود ، یک جرم محسوب خواهد شد. (خبرگزاری فارس به نقل از سایت آفتاب)
بنابر این در یک کلام نه به لحاظ نظری ، نه به لحاظ عملی ، حتی خود غربی ها هم معتقدبه آزادی بیان مطلقی که اهانت به مقدسات اسلامی را مجاز بداند نیستند و به لحاظ قانونی نیز موادی در قوانین برخی کشورهای غربی وجود دارد که هر گونه اهانتی به مقدسات مذهبی ادیان را ممنوع می داند . بنابر این با توجه به این مسائل هرگز آزادی بیان نمی تواند بهانه ای برای اهانت به مقدسات تلقی گردد .
2 – در زمینه تاریخی بودن قضایای فیلم مذکور نیز باید گفت که چنین چیزی تنها یک ادعاست و اگر واقعیت داشت اساسا نیازی به واکنش جهان اسلام و به ویژه علما نسبت به آن وجود نداشت . البته نقد این فیلم حوصله دیگری می طلبد که در این مختصر نمی گنجد . با این حال در مورد ادعای تاریخی بودن ادعاهای این فیلم لازم است بگوییم که بخشی از آنچه در این فیلم به تصویر کشیده می شود اراجیفی هستند که کارگردان فیلم به نام واقعیات تاریخی جعل کرده است همچون داستان شکنجه گری مسلمانان آن هم در شرایطی که تاریخ واقعی حاکی از این است که خودمسلمانان ، قربانیان شکنجه های بی رحمانه ابولهب ها و ابوجهل ها و ابوسفیان ها و .. بوده و اخلاف آنها نیز امروزه پرونده های سنگینی همچون گوانتانامو و ابوغریب را درکارنامه خویش دارند ولی با وقاحت تمام عملکرد غلط خود را به دیگران منتسب می دانند . بخشی از آنها مطالبی هستند که ممکن است در تاریخ ذکری از آنها وجود داشته باشد اما سوال اینجاست که آیا مگر هر نقل تاریخی ، دارای اعتبار می باشد ؟ به عبارتی تحریفات و مجعولات تاریخی به اندازه ای فراوان هستند که تنها یک کارشناس تاریخی توان تشخیص حق و باطل از یکدیگر را دارد و در چنین شرایطی از عده ای صهیونیست که فارغ از هر گونه اطلاعات تاریخی و دینی نسبت به واقعیات جهان اسلام هستند هیچ انتظاری در مورد نقل واقعیات تاریخی وجود ندارد . به ویژه اینکه بخش عمده ای از تحریفات و جعلیات در تاریخ اسلام توسط صهیونیستها صورت گرفته است . به گونه ای که به این قبیل مسائل در تاریخ اسلام ، عنوان «اسرائیلیات» داده شده است . بخش سوم از آنچه در این فیلم مشاهده می شود ترکیبی ازواقعیات و تحریفات میباشد . به عنوان مثال تعدد زوجات پیامبر واقعیتی غیر قابل انکار است که البته ، دلایل خاص خود را داشته است که در جای خود به آن پرداخته شده است . اما این مساله در کنار یک دروغ دیگری گذاشته شده است و آن هم عبارت است از تعداد همسران پیامبر که دراین فیلم ، 61 نفر شمرده می شوند و از سویی دیگر انگیزه های ازدواج نیز به شدت مورد تحریف قرار گرفته و اتهاماتی به پیامبر وارد می شود که خود ، اهل آن هستند و نه پیامبر پاکی که تاریخ ، به پاکی وعصمت اوگواهی می دهدو تا حدود 50 سالگی به مدت نزدیک به 25 سال در محیط فاسد عربستان ، با زنی زندگی کرد که طبق نقل های مشهور وغیر مشهور از سه تا 15 سال با او تفاوت سنی داشت و پس از هجرت نیز عمده ازدواج های او بر اساس مصالح و با زنان میانسال و سالخورده بوده است .
3– در مورد دعوت اهانت گران به انتقاد مسلمانان از حضرت مسیح نیز باید بگوییم که اولا عوامل پشت صحنه فیلم ، صهیونیست ها هستند و نه مسیحی ها . فلذا دعوت به مقابله به مثل از طریق حضرت مسیح، معقول نمی باشد. ثانیا اتفاقی که در این فیلم رخ داده است نقد نبوده است بلکه اهانت بوده است ودعوت به مقابله به مثل یعنی اینکه ما هم مثل آنان به اهانت بپردازیم و حال آنکه مسلمانان اهل اهانت نیستند و به پیامبران تمامی ادیان آسمانی از جمله مسیحیت و یهودیت احترام قائل هستند به گونه ای که انکار هر یک از انبیای مذکور باعث ارتداد می گردد.«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ » [ بقرة 285 ] ثالثا ایجاد فضایی که در آن حرمت شکنی نسبت به ادیان آسمانی به بهانه نقد از یکدیگر صورت بگیرد یکی از اهدافی است که صهیونیست ها از ساخت این فیلم و در ادامه، دعوت به مقابله به مثل، در پی تحقق آن هستند و تلاش آنها همانگونه که جرج بوش نیز پس از یازده سپتامبر رسما اعلام کرد زمینه چینی برای تحقق جنگ صلیبی جدید می باشد . لذا چنین دعوت هایی به منزله دام هایی است که مسلمانان باید با هوشیاری از آن برحذر باشند .
ارسال نظرات و دیدگاه های شما

توجه:

با عنایت به اینکه نظرات و پیشنهادات شما کاربران گرامی در بهبود پرتال تاثیر کاملا موثری ایفا می کند لذا خواهشمند است ما را از نظرات ارزنده ی خود محروم نفرمایید.

• نظر شما پس از بررسی و بازبینی توسط مدیریت برای نمایش در سایت قرار داده می شود.
• نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد.
• نظراتی که شامل سئوال شرعی یا نتایج مسابقات باشد منتشر نخواهد شد. ( از فرم تماس با ما استفاده فرمایید)
• نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.
• متن نظر شما می بایست حداکثر 1024 کاراکتر باشد.